سلام عليكم!
خب هدي دوباره داره فشار خون من بازي مي كنه و نظر خصوصي ارسال كرده من هم كه بد عادت هر جا مي رم بايد نظر هاي خصوصي را بخوانم!( خيلياشون بهم رمز و ايناشون رو دادن وبلاگشون رو سر و سامون بدم و من هم مي رم نظر خصوصي مي خوانم)
آخه يكي نيست بگه آخه دختر مگه تو فضولي كه ميري نظر خصوصي ديگران را مي خوني اعصابت خرد مي شه مياي بيرون يكي نيست بياد بگه حرف هاي اون يارو به الو چه ربطي به تو داره كه الام داره حسرت نواخته شدن زنگ تلفن را مي خوري؟
خب اين هم از حكايت فضولي ما من هم سه شنبه مي رم اردو البته هدي جان هم تشريف مي يارن اما فاطمه خانم ميرزايي در يك اقدام..... (اينا حرفاي بد بود) تشريف نمي يارن!
خب مهم نيست! اصلا مهم نيست! اين خانم تابستان كه مي شه پاشون از خونشون بيرون نمي ذارن! خب چه اهميتي داره!
فردا شوراي نگهبان نتايجش را اعلام مي كنه!
خب باز هم مهم نيست!
من هم خيلي حوصله ام سر رفته!
اين تلفن هم كه زنگ نمي زند!
فكر كنم بايد خودم بزنم!
هدي چرا گوشي را برنمي داري!
در ضمن ضحي داره دربه در و اون ور مي ره تا يكي به خانم لياقت بگه به اون هم سر بزنه هي به ميرزايي بيچاره مي گفت اون بدبخت هم مي گفت بابا من خانم لياقت را از كجا بيارم؟ من هم گفتم به شما بگم آخه ضحي ميگفت مطلبش ررا براي شما نوشته!