سلام .
احوالتون خوبه ؟...
من كه اصلا! سرما خوردم!...
لطفا يه مقدار از خاك پاتونو برام بفرستيد تا تو آب حل كنم و سه ساعت يه بار بخورم ....شايد بهتر شدم
تصميم گرفتم بي خيال من او بشم . غزاله هم مي گفت واقعا به درد سن ما نمي خوره .
امروز هم انشا داشتيم . بد نبود . لااقل آدامس نمي خوردن !
ما چي كار كنيم شما برمي گردين ؟
فردا تولد سانگ ايل گوك مي باشد !
غير قابل چاپ سيد مهدي شجاعي؟!
آهان منظورتون داستاناي ديگه شه ؟مثلا اون جايي كه مرده ميره تو كوچه ،دو عدد چشم مشكي مشاهده مي كنه و بعد يهو غش !؟
واي فوقالعاده است!
من به يك ليلي نياز دارمم خيلي باحاله .
دوسش دارم .
بابا ول كنيد اين معلم انشا رو با اين انشا دادنش! موضوع آزاد! يك هفته است دارم سرش حرص وجوش مي خورم!(بالاخره پيدا كردم چي بنوييسم)
دست خودم نيست! تو انشا نوشتن كودنم! اصلا دچار مشكل مي شم! تازه من هم كلي به شوخي متوسط خنديدم و اين ها را گفتم(بالاخره انسان موجودي است كه بايد از حق خويش دفاع به عمل آورد)
نمي دونم والا ما كه فعلا معلم هندسه نداريم تحقيقات به عمل اومده هم نشان از به سمت رسيدن خانم رحماني پور در چند سمت آمادگي دفاعي، اجتماعي و هندسه مي شه!
شديم مثل دبستان ها يك معلم براي همه ي درس ها(دبستان ما اينجوري نبود)
معلم انشا هر چه قدر هم خوب باشه حوصله ام را سر مي بره!
من بايد برم.
راستي شما كتاب من او رو خوندين ؟
من رفتم كتابخونه ي مدرسه خانوم مختارپور كتاب رو از دستم گرفت گفت به دردت نمي خوره ! با هزار بدبختي (به معني واقعي كلمه) رفتم كتابخونه ي دم خونمون همه جا رو زيرو رو كردم كتابو پيدا نكردم !
حال مي كنم خدا هر كاري رو كه بخواد ، مي شه ! حتي اگه من خودمو بكشم !!!
جواب نظر عاشقانه ام رو ديدم ! حالا اينايي كه گفتين چيزي از جرم سنگين آدامس خوردن كم مي كنه ؟
من مي گم هفته ي تولد سارا آدرس وبلاگمو بهش بدم . (19 مهر ) سارا چهارشنبه ها مي آد . امروز يهو نفهميدم چي شد آدرس وبلاگمو دادم به خانم عرفانيان ! فكر مي كردم بذاره بريم تو اينترنت ولي نشد ! فقط آدرس وبلاگم توي تقويم خانم عرفانيان نوشته شد ! هه هه هه !!ما به كنف شدن عادت كرديم ...
من اون يكي موضوع قنوت نماز عيد فطر رو نوشتم . يادم نيست چي بود ولي يادمه قنوت عيد فطر رو ننوشتم !
اين مدرسه يه جوري غريبه مي زنه !!! خانم اسماعيلي هم رفتن . شما آيه قرآن خوشگل و باحال سراغ دارين ؟ واسه ي وبلاگم مي خوام .
منم دوست دارم گريه كنم ! قيچي برام يهشعر خنده دار خوند كه بيشتر شبيه روضه بود !!!
چرا هيچ كس جواب منو نمي ده........................
كم كم از دست مي رم...................
يادم رفت يكي ديگه از بدبختي هاي ديگه ام رو بگم دوستان مشاور نازنين به احتمال زياد معلم هندسه هم مي شه. معلم اجتماعي هندسه و آمادگي دفاعي حسابي امسال بهمون خوش مي گذره!
سلامي پر از درد و بيچارگي!
اون روز يادم رفت بگم دره(رستمي) مي گفت شما رو تو مشهد ديده! مثل اينكه هر دو طرف خجالتي بودن.
تازه من همه تكليف هام رو مي نوشتم حاضرم سر تمام مال و اموالم(كه شامل كتاب هاي هري پاتر هم مي شه) شرط ببندم كه من همه تكليف هام رو مي نوشتم. فقط تحويل نمي دادم. همين! چون توي كلاس كه مي شستم از نوشته ام خوشم نمي اومد و يه بلايي سرش مي اوردم!
من انشاي قنوت عيد فطر رو نوشتم. اون موقع پام شكسته بود و نوشتم
قشنگ انشاش رو يادمه يادمه كه نوشته بودم وقتي داشتم قنوت مي خوندم پام داشت از شدت درد منفجر مي شد يادمه كه شما سركلاس گفتين كه نبينم كسي از اين متن هاي كليشه بنويسه كه هنگامي كه دست هايم را بالا آوردم پروانه ها پر كشيدند و از اين جور حرف ها من قشنگ يادمه! من تكليف هام رو مي نوشتم سر كلاس هم گوش مي دادم! من دختر خوبيم! آخرش مي رم معتاد مي شم يا بچه ي خيابوني يا گوشه گير منزوي! من ثابت مي كنم من ثابت مي كنم ثابت مي كنم! من تكليف هام را مي نوشتم! گفتين همه جمله هاتون رو يادم هست در حالي كه اصلا يادتون نيست من اون تكليف رو نوشته بودم يا نه! قشنگ يادمه كه خودتون هم زيرش با خودكار قرمز نوشته بودين اميدوارم هيچ وقت دچار در رفتگي پانشين بعد از اين شكلكا كشيده بودين حالا يادم نيست چشمك مي زد يا نه ولي جمله رو قشنگ يادمه!فكر نكنيد من رفتم دفترمو باز كردم و دارم اينا رو از روش مي نويسم به خاطر اين كه ده هزار دفعه اون نوشته ها رو خوندم دارم اينارو از حفظ مي گم نوشته هايي كه به اندازه كتاب هاي هري پاتر ارزش حفظ كردن داشت!تازه من تكليف هام رو سر كلاس هول هولكي نمي نوشتم صبر مي كردم تا سوژه برسه بعد با يكساعت خط زدن پاك كردن و پاره كردن مي نوشتم. اگر هم نصفه مي موند اصلا تحويل نمي دادم! چرا هيچ كس حرف من رو باور نمي كنه؟ مي رم يه بلايي سر خودم بيارم. بيچارگي ام كه يكي دو تا نيست!معلم انشامون كه عوض شده معلم زبان هم كه خيال نداره بازنشسته بشه! فردا هم كه زنگ اول قرآن داريم! منم تو قرآن كودنم! مي گم كودن يعني كودنم! زيست و فيزيك هم كه تو يه روز داريم! با اين كه هر دوتاشونو دوست دارم ولي اين به معني اينه كه يه روز حساب و هندسه هم با همه با ميرزايي هم كه توي يه كلاس نيستم اونم كه هي داره سارا سارا مي كنه در حالي كه اصلا به احساسات من اهميت نمي ده؛ اصلا هيچ كس به من احساسات من اهميت نمي ده!كمد 33 وسط بالا هم شده براي تنها كسي كه من باهاش مشكل دارم! با تلفن هم كه نمي تونم حرف بزنم خانم محور هم كه رفته شده كمك مشاور پايه اول! بدبختي ام كه يكي دو تا نيست! اصلا خودتون رو ناراحت نكنيد من عادت كردم. عادت...عادت...
.
دلم براتون تنگ ميشه .
امروز انشا داشتيم . معلممون خانوم كاظمي هستن.
البته هيچ كس به نازنين شما نيستن ....
