خب تا این لحظه احتمالا خیلی ها تصمیم گرفتن ولی من نتوانستم. ضعف است دیگر. تا صبح جمعه. اما این باعث نمی شود که خیال پردازی نکنم و روی موج های انتخاباتی سوار نشوم. از جمله این که شبکه هایی انتخاب کنم با مشخصات خاص.
دارم به شبکه ی یک فکر می کنم؛ شبکه ی هر ایرانی. بامزگی انتخابات دهم این که از هر رقم و تیپ وطرز فکری تو جرگه ی حامیان هر نامزدی وجود دارد. اوایل باورش برای خودم سخت بود . به نظرم می رسید فلان تیپ جامعه طرفدار ... و ... باشند و گروه مقابل طرفدار .... ها. ظاهرا مرزبندی این دهمی جدید است . کاملا پساساختارگرا. خوب حالا که موتور ندارم تا توی این شب های آخر یک دل سیر تهران/ایران گردی کنم و طرفداران هر چهارتا را ورانداز کنم، می زنم کانال یک.
شبکه دو شبکه کودک؛ نمی دانم چی این دوره بچه های کوچک را به رقابت های انتخاباتی انداخته. صحنه های طنز جالبی دارد. همیشه این طوری بوده که بزرگترها هم برنامه کودک را دوست داشتند. حالا فرض کنین پسر عمعه زا یا کلاه قرمزی و حتی پسرخاله چه صحنه های روده بر کننده ای از حوادث میان بچه ها می توانند بسازند. پریروز دو تا پسر بچه دبستانی شمشیرهای پلاستیکی رو معطل نگه داشتن وسط بازی با هیجان از نامزد خودشان دفاع می کردن. من دور و بر خودم را می بینم. یک فاطمه ی هفت ساله داریم که از قضا خیلی به بحث ها علاقمنده. برای اسم وبلاگش گفته: "می خوام درباره ی این بحثا که موسوی خوبه یا احمدی نژاد بنویسم. مامان اسم این بحث ها چیه؟ ". شب ها هم سر ساعت نمی خوابد. دلش می خواهد فیلم انتخاباتی یا مناظره را تا آخرش ببیند. قیافه اش آخر مناظره جالبه. چشم هاش سرخ شده ولی به زور چشم هایش را گرد نگه می دارد بلکه کمتر پلک بزند، مبادا لحظه ای را از دست بدهد. تو خیابان پارچه سبزها و پرچم های ایران را می شمارد. حواسش هست ببیند ماشین های باکلاس بیشتر پرچمی اند یا سبز. دو روز پیش تو ماشین؛ درخت ها، جدول های کنار خیابان، تاکسی سمندهای جدید و تابلوهای اتوبانی رو به نفع طرفداران سبز گرفته. اردو رفتن پارک ارم. با بقیه کلاس اولی ها آمار همه ی معلم ها رو درآوردن که طرفدار کی ان. یکی از معلم ها که ظاهرا زبل تر از بقیه بوده طفره رفته و گفته هنوز تصمیم نگرفته. می توانم حدس بزنم چه طوری مخش رو کار گرفتن که کی بهتره و چرا. خاله بزغاله هم که بازی کردن: سلام سلام خاله بزغاله آقای ... داری خاله بزغاله
(شما جای ... اسم نامزد خودتون رو بخونین) آخرش هم شعر را به هم زدن و هرگروه به نفع نامزد خودش قافیه رو به تنگ آورده.(چقدر فیلمنامه کلاه قرمزی طنز!) . می گوید "آقای ... شبیه باباجونمه ولی نمی دونم چرا مامانم به او نی که شبیه بابای خودشه رای نمی ده؟" (نه که فکر کنید دلیل محکم نداره ها . نه . این نسل نو از هر حربه ای به نفع خودش استفاده می کنه)
شبکه سه؛ شبکه ورزش و جوان. نزدیک انتخابات، گزارش های تلوزیونی از جوانان جالب می شود. همان تیپ های که تا هفته قبل شطرنجی می شدند، میکروفون دنبالشان می گردد تا بلکه دوـ سه تا جمله ی کلیشه ای کاملا صدا و سیمایی برای حضور پای صندوق های رأی ازشان ضبط کند. چقدر این ناهمگونی شعار و شعاردهنده تو ذوق می زند.
وای یه جورایی عاشق شبکه چهار ام؛ نمی دانید که. تمام اساتید درجه یک علوم اجتماعی، علوم تربیتی، جامعه شناسی، روانشناسی و (هر شناسی دیگری که شما بفرمایید) از نوع پژوهشگرشان جمعند. چه موضوعات پژوهشی جذاب و نویی که طرحش بدون طول و تفسیرهای بوروکراسی به اجرا نیفتاده. از این فرصت عالی و بی نظیر انتخاباتی به احسن وجه داریم استفاده می کنیم. دیگه کِی می تونیم فرصت به این ماهی و پاسخ دهنده به این مشتاقی برای جمع آوری داده ها داشته باشیم. از هرنوع پژوهش کمی و کیفی و آمیخته که فکرش را بکنید داریم . عجب علمی تولید کنیم ما! عجب مقالات آی اس آی و داخلی ای چاپ کنیم ما! مرحبا به نظریه پردازی های جدید دانشمندان علوم رفتاری ما! وای برنامه های جدید پروفسور رفیع پور یا ... اصلا به سوگیری هاشون کاری ندارم. نفس تحلیلشون فعلا مهمه. متوجه هستید که؛ تضارب آرا
دوم این که این دفعه آن قدر شرایط مبهم و پیچیده است که حتی آدم های تحصیل کرده و خوش فکر دچار تردید شدند. خیلی ها هم جوگیر شدند، همین قشر صاحب فکر را می گویم. با دودلی عجیبی منتظر نشانه های خاص برای تصمیم نهایی هستند. من خیلی هایشان را سراغ دارم. البته دسته ای هم از همان روزهای اول محکم و قاطع تصمیم خودشان را اعلام کردند. مناظره های آنچنانی هم هیچ خللی به تصمیم شان وارد نکرد.
چقدر دوست دارم یک شبکه فرهنگ هم داشته باشم. جایی برای مهندسی فرهنگی. از قضا بدون سرند کردن افکار مخالفین و از قضاتر پربیننده. با برنامه هایی برای لایه های مختلف فرهنگی و ارتقای سطح آن ها. که متخصص موج سواری با حسن استفاده است. بدون توهین به شعور بیننده؛ بدون برخوردهای قیم مآبانه و ...
(ابرهای دور سرم رو درست مثل صحنه های کارتن تام و جری کنار می رود. شاید هم یک مرتبه عنصر خارجی ای مجهول الهویه من را از این خیال پردازی شیرین به واقعیت پرت می کند)